ای جهانت به مهر دل جویان


آسمان هم در این هوس پویان

مویه گر گشته زهرهٔ مطرب


بر جهان و جهانیان مویان

عمر خوش خوی روترش کرده


بی تو بر زندگان چو بدخویان

کرده اجرام ماتمت بر وی


چرخ رایان مشتری رویان

من ز حج زیارتت عاجز


وانگه آن کعبه را به جان جویان

روزم از دود آتش تقدیر


تیره چون طرهٔ سیه مویان

خوانم از نعمت تو بود و نهاد


در کمی روی و داردش روی آن

زانکه پیوسته مردم چشمم


هست روی از غمت به خون شویان

ای که مستور عدت کف تست


قطره در ابر همچو بی شویان

نور و ظلمت ز پویهٔ قدمت


خاک کیوت چو عاشقان بویان

نفس تو تازیان و در منزل


تازه گلهای ارجعی رویان

تو و سکان سده در نسبت


همه همشهریان و هم کویان

عرش رخ در جنابت آورده


قدس الله روحه گویان